Skip to main content

Featured Post

My cookbook: "Tehran to New York"

On the Norouz day of 2020 spring, I finally published my book. The manuscript is titled: "Tehran to New York: A culinary bridge between Persian and Western cultures" and aims at presenting a unique blend of classic and contemporary Persian recipes, as well as samples of Western-style cuisine, offered in a Persian context. It is important to build bridges between cultures, and not walls. This book aims at constructing a bridge between the Persian and Western cultures. The book may be ordered here: https://www.amazon.com/Tehran-New-York-culinary-cultures-ebook/dp/B0861H47GS/ref=sr_1_1?dchild=1&keywords=tehran+to+new+york&qid=1584810930&sr=8-1  

از لارستان تا فیلادلفیا؛ مهیاوه یا فیلی چیز استیک؟ مساله این است


حکایت من مثل یه کولی دربدر هست که جهان رو می گرده تا جایی رو خونه خطاب کنه ولی هر چی زمان بیشتر می گذره از خونه دورتر می شه و به طریق اولی، این رویا هم از حقیقت دورتر. این نسل داغون و سوخته ای که ماییم، مصائب جالب و منحصر به  خودش رو داره. هرچی بیشتر از ایران دور بمونیم ارتباطات عاطفی ما با خونه ضعیف تر و خطوطی که ما رو به اونجا وصل می کنن گسسته تر می شن. شاید اگر روزی قرار باشه برگردیم، اونجا دیگه خونه ما نباشه و چیزی جز کمی خاطره دور و مقادیر متنابهی  سخت افزار و زیر ساخت از قبیل پل خواجو و  دهستان پره سر طالش دولاب برای ما نمونه. از طرف دیگه زندگی و تطابق با فرهنگ و محیط جدید به دلیل همون  خطوط نیمه پاره ای که ما رو به یه جای دیگه وصل می کنه ، سخت و عجیب و غریب هست. وجود اینترنت هم وضعیت رو بغرنج تر کرده؛ با وجود اون می شه از جزئیات اخبار ایران اطلاع داشت بدون نیاز به اینکه جنازه آدم اونجا باشه. می شه از قیمت یک کیلو والک اعلای سنندج در میدان تجریش مطلع شد بدون اینکه حتی یک بار والک اعلای سنندج رو چشیده باشیم. می شه وضعیت ترنسفر استاد اسدی به لیگ های معتبراروپا رو تعقیب کرد و می شه فینال لیگ دسته چهار بین استقلال یاسوج و تراکتورسازی خرم آباد رو مستقیم دید. از سوی دیگه،  اکثر وقت آدم هم که قرار هست صرف تطابق با فرهنگ جدید بشه صرف جستجو در اینترنت برای قیمت یک کیلو والک اعلای سنندج در میدان تجریش و وضعیت ترنسفر استاد اسدی می شه.
در جریان این بحران هویت، بعضی وقت ها یک سری خاطرات از طریق منحنی های زمان-مکان خودشون رو به شما می رسونن و مثل یک مشت بر پوز نازنینتون اصابت می کنن. نمونه ای از موارد رو این شتر مرغ هنوز از فرنگ برنگشته در فیلادلفیا تجربه کرد. به مناسبت تعطیلی روز مموریال سفری سه روزه به شهر فیلادلفیا داشتم تا علاوه بر دیدار اقوام، چند فروند فیلی چیز استیک هم خفه کنم.  نقشه به خوبی در حال اجرا بود که اون تو پوزی معروف دریافت شد. در اونجا با مهیاوه یکی از غذاهای سنتی لارستان، جنوب فارس و سواحل هرمزگان مواجه شدم و یاد زمان بچگی و خاطرات قدیم از مادربزرگم افتادم. چیز استیک یا مهیاوه؛ لارستان یا فیلادلفیا؛ مساله این است؟
مهیاوه چیست؟ مهیاوه یا مهوه سسی هست که از تخمیر ماهی موتوی(ماهی ریز شبیه ساردین) خشک شده در آفتاب و دانه های خردل و نمک فراوون حاصل می شه. منبع عالی از اومامی هست و بسیار شبیه به فیش سس تایلندی. ظاهری قهوه ای و زشت و بویی تند و زننده داره و باید در دوزهای کم مصرف بشه. این سس در جنوب فارس و هرمزگان خورندگان فراوون داره و بیشتر با نان و به عنوان صبحانه مصرف می شه. از گوشه های عالی و ناشناخته آشپزی ایرانی هست و خیلی از مردم ایران با این سس عالی آشنا نیستن. البته با توجه به بی مهری مردم ایران زمین به ماهی امیدی هم به شناخته شدن این سس نمی ره. بنا بر تجربه شخصی من، اکثر مردم پس از اولین مواجه با مهیاوه به دلیل شکل و بوی اون از ابتدا قید امتحان کردن اون رو می زن و سعادت چشیدن طعم جادویی اون رو از دست می دن.  
                       
نیمه اول؛ لارستان
چیزی که حد و مرزی نداره شکمو بودن هست. در همین راستا، خاله بنده مهیاوه رو در سفری به ایران زیر آفتاب سوزان خشک کرده بود و به طرز ماهرانه ای در چمدان جاسازی کرده و به آمریکا منتقل کرده بود. اصولا مسافرهای اینوری با خود  آیپد و موبایل و ژیروسکوپ به ایران می برن و در برگشت هم نان سنگک و آفتابه و زعفران. اون خمیرسیاه رنگی که در عکس بالای پست می بینید، مهیاوه نود و هفت درصد غنی سازه شده توسط سانتریفیوژهای خاله بنده هست. این خمیر با آب مخلوط می شه و تبدیل به مهیاوه قابل مصرف در آشپزخانه می شه.
یکی از غذاهای محبوب بچگی ما، نان سرخ شده با مهیاوه و تخم مرغ بود. مادربزرگ مرحوم برامون درست می کرد. در عکس های پایینی روند این کار توسط خاله دومی توضیح داده شده      
              


نیمه دوم؛ فیلادلفیا
   اما کلمه فیلادلفیا آدم شکمو رو مستقیما به یاد ساندویچ فیلی چیز استیک و آدم های غیر شکمو و خرخون رو به یاد استقلال آمریکا می اندازه. استقلال آمریکا اصولا در این مقال نمی گنجه چون شما هم به احتمال زیاد مثل من شکمو هستید و گرنه این نوشته رو نمی خوندید. یکی از تاریخی ترین و زیباترین رقابت های غذایی در این شهر و بین دو رستوران همسایه Pat’s  و Genoe’s  هست. این دو چیز استیک فروش همسایه و در کل کل بسیار شدید هستن. پتز در سال ۱۹۳۰ تاسیس شد و جینوز در سال ۱۹۶۶. در نتیجه اولی دومی رو به کم سابقه و غیر اصیل بودن متهم می کنه. دومی ولی ادعا می کنه که اگرچه اولی این ساندویچ رو ابداع کرد، ولی ما اون رو به تکامل رسوندیم. کل کل شدید هست و این دو ساندویچی تبدیل به یکی از جاذبه های توریستی فیلادلفیا شدن.   تصمیم گرفتم تا هر دو رو تست کنم تا ببینم کدوم بهتر هست. از نظر من هر دو بسیار شبیه و غیر قابل تشخیص و البته کمی هم مایوس کننده و پایین تر از اون چیزی که در رویا داشتم بودن. اگرچه این دو ساندویچی خود رو بهترین در دنیا می دونن و هیچ مورد دیگه ای رو حتی به رسمیت نمی شناسن، من بهترین فیلی ساندویچ رو یک جای بی هیاهو  در مرکز شهر خوردم. شما اگر ساکن فیلی هستید و یا اونجا بوده اید کامنتی بدید تا ببینیم نظرتون چیه.                       

صف عشاق بر سر در رستوران جینوز                   

اینجا اصولا یک رستوران نبود و فقط تعدادی نیمکت در بیرون برای خوردن ساندویچ تعبیه شده بود. اکثر مردم هم به صورت ایستاده ساندویچ رو خفه می کردن. در و دیوار هم پر از عکس افراد سرشناس از خواننده و بازیگر تا  ورزشکار و  سیاست مداری بود که در این مکان  ساندویچ خورده بودن                     

کل کل شدید بود! کسی که از یکی ساندویچ می خرید، حق نداشت از مخلفات دیگری برای ساندویچش استفاده کنه                      

برای تولید فیلی چیز استیک، گوشت راسته به وسیله دستگاهی شبیه کالباس بر نازک بریده و سپس برای زمان کوتاهی سرخ می شه. پیاز فراونی هم بغل اون سرخ و در ساندویچ نهایی قرار داده می شه                 

سرخ کردن استیک ها                

چیزی که در جینوز نظر من رو جلب کرد این سیب زمینی سرخ کرده های آغشته به سس پنیر بود. سیب زمینی جینوز خیلی بهتر از پتز بود   

ساندویچ هم خیلی خوشمزه بود و گوشت اون به خصوص خیلی نرم و لطیف و بدون رگ و پی بود    



بعد از صرف نصف ساندویچ در جینوز، نوبت به امتحان ساندویچ پتز رسید     


تابلو معروف راهنمای سفارش! کلا این دو رستوران چون مشتری زیادی داشتن زیاد مشتری مدار نبودن. فقط پول نقد قبول می کردن و در صورت نبود اون باید به ته می رفتید و از اول شروع می کردید        

چند تن از مشاهیر دیدار کرده از پتز؛ متاسفانه من هیچ کدوم رو به جا نیاوردم       

منو رو دارید، واژه استیک از هیچ گزینه ای حذف نشده        

طرز پخت همون  طوری بود 

این هم بد نبود. از نظر من،  به اندازه سر سوزنی از مال جینوز بهتر بود ولی سیب زمینی اون طرف حرف نداشت. نون پتز بهتر بود، گفته می شه نون ها از دو نانوایی متفاوت برای اون ها تأمین می شه و اون دو نانوایی هم با هم کل کل شدید دارن!   

سس پنیر زرد رنگ  پتز هم خیلی جالب بود 

پس از صرف این دو ساندویچ و برای سبک شدن در اثر این ساندویچ های به شدت سنگین، قدمی در محله ایتالیایی های جنوب فیلی زدیم. این تصویر یکی از دلی های اون محله هست اینها هم میل ورزش باستانی نیستن، رول پنیر پروولون هستن که به طرز مظلومانه ای از سقف آویزون شدن    
چیز استیک یا مهیاوه؛ لارستان یا فیلادلفیا؛ شتر یا مرغ؛ مساله این است؟

Comments

Farzaneh said…
من بشدت علاقمند به سفرنامه های غذائی شما هستم و از این یکی هم بسیار لذت بردم و کلی هم دلم از اون ساندویچهای فیلی استیک خواست ولی با مهیاوه بیگانه بودم و اصولن با غذاهای دریائی اصلن حال نمیکنم ولی خوشحالم که شما با طعمهای لذیذ کودکی تجدید خاطره کردین و مرسی که خاطراتتون رو با ما به اشتراک میگذارین.
golnar said…
eeeey babaa ham shahri dar oomadiiim keeee:D
in nooni k shoma gofti esmesh ninanoo e k dar soorate dar dastras naboodane vasayel baraye pokhte noone asli,ba noonhaye mamooli too tabe dorost mikonan o behesh migan ninanooye maitabe ee:))
aslsh ba ye joor noone lari be esme taptapi dorost mishe o roosh babooneye taze ham mirizaaan
akhe delam khast:/
Doozel said…
مرسی خانم گلنار از اطلاعات مفیدی که منتقل کردید
paris said…
و یه مدل دیگه اش هم نون رگاگ (رقاق(
هستش که در کشور های عربی رواج داره و علاوه بر مهوه و تخم مرغ پنیر هم داره و خیلی خیلی نازکه البته من همیشه نون و مهیاوه رو به همین شیوه خاله های گرامی شما ترجیح میدم و ما حتی این ور اب هم روزمون بدون مهوه سر نمیشه با اینکه من چندان اهلش نیستم ولی حتی همین الان هم یه شیشه مهوه غلیظ شده به شیوه خاله جان شما در یخچال دارم که در موارد نیاز با اب رقیقش میکنم اگر روزگاری همون رشته شما رو به کشور برگردوند و سری به جنوب زدید با نا ن های بسیار متنوعی اشنا خواهید شد و کلوچه و غیره
پست خاطره انگیزی بود
مرسی