Skip to main content

Featured Post

My cookbook: "Tehran to New York"

On the Norouz day of 2020 spring, I finally published my book. The manuscript is titled: "Tehran to New York: A culinary bridge between Persian and Western cultures" and aims at presenting a unique blend of classic and contemporary Persian recipes, as well as samples of Western-style cuisine, offered in a Persian context. It is important to build bridges between cultures, and not walls. This book aims at constructing a bridge between the Persian and Western cultures. The book may be ordered here: https://www.amazon.com/Tehran-New-York-culinary-cultures-ebook/dp/B0861H47GS/ref=sr_1_1?dchild=1&keywords=tehran+to+new+york&qid=1584810930&sr=8-1  

لوبیای گرم به روش تکس مکس (تگزاسی-مکزیکی)؛



این پست در واقع پیش نیاز پست بعدی یعنی لازانیای تکس –مکس هست. پست رو دو قسمت کردم تا لود اون با اینترنت گازوییلی سنگین نباشه. در نتیجه خوندن اون هم توصیه می شه. البته لوبیای حاصل از این پست رو هم به ضرس قاطع می شه به عنوان یک غذای مستقل، سالم و رژیمی هم قلمداد کرد
اما تا وقتی میشه رفت روی اعصاب، چرا نرم روی اعصاب ؟


*****************این قسمت روی اعصابِ ، اعصابش رو ندارید  ، بی خیال خوندنش بشید*************************  
ماجراهای من و جَناب م.ن:
بنده با جَناب م.ن در زمان دانشجویی آشنا شدم. حالا چرا جَناب و نه جِناب؟ چون اصفهانی ها تقریبا هر جا کسره قشنگتر هست، فتحه  یا ضمه به کار می برن (   مُنار به جای مِنار یا مُغازه به جای مغازه ) و بلعکس (خُنُک به جای خنک ). خلاصه بگم، این جَناب م.ن همکلاسی زمان دانشجویی من در تهران بود. زمان گذشت و من از آمریکا سر در آوردم. پس از مدتی جَناب م.ن هم به این نتیجه رسید که ایران از نظر مالی فایده نداره و باید اپلای کرد و فرار مغزها نمود. در نتیجه از این ترم، ایشون هم از دانشجویان ایرانی  شاغل در آمریکا محسوب می شن. این لازانیایی که می بینید رو ما توی رستوران پنتری به اسم اینچیلادا می خوردیم. به مناسبت بازدید مقدرانه جَناب م.ن از فلوریدا، من اقدام به بازسازی و طبخ اون در حین زیارت ایشون کردم. اگر کیفیت بعضی از عکس ها جالب نیست به دلیل این است که من این غذا رو به گاه غفلت جَناب م.ن و در یک عملیات محیرالعقول درست کردم. چرا؟ چون نمی خواستم براش توضیح بدم که وب لاگ دارم. باز هم چرا؟ چون اون وقت جَناب م.ن از من می پرسید: چه قدر از بلاگت در می یاری؟ و من هم می گفتم یه چیزی هم از مایه روش می زارم. جَناب م.ن تبعا این جواب من رو دروغ می پنداشت و به دنبال کاسه زیر نیم کاسه تفحص می فرمود و حمانند میخ در نشیمن ایفای نقش می فرمود. 
              
خلاصه که جَناب م.ن تشریف آوردن و اوقات خوشی رو هم با هم داشتیم. اصولا اصفهانی ها خوش مشرب هستن و تا وقتی حرف از پول نشه، می شه اوقات خیلی خوشی باهاشون داشت. بازدید مقدرانه ایشون دو کاربرد وجه مستقبل در زبان اصفهانی رو بر من آشکارتر ساخت:

آینده نزدیک:
دفه بعد من حساب می کونم. درینکی بعدی با منس. یادم باشد فردا برم سوپر یه خریدی بکونم    
پ.ن : هیچ کدوم از این موارد تحقق نیافت

  آینده دور:    
بیای شهرم (در آمریکا ) می برمت فلان رستورانی ایرانی، بیای اصفان می بِرمِت باغمون بهت کِباب می دم
پ.ن : هیچ کدوم از این موارد تحقق نخواهد نیافت

خلاصه که جَناب م.ن تشریف بردن و کوله باری از خاطرات زیبا از خود به یادگار گذاشتن. البته رفتن ایشون هم خالی از ماجرا نبود. جَناب م.ن اعتقاد که من تنها هستم و وجود یک دوست بر من لازم! در نتیجه درصدد تعویق سفر خود برای چند روز بودن. من ولی اعتقاد داشتم که با وجودی که به شدت مشتاق به این کار هستم، ولی حاضر نیستم به کار و درس جَناب م.ن لطمه وارد بشه و خود رو لایق فداکاری به این بزرگی نمی دونم . لذا چمدان ایشون رو کشان کشان به ماشین بردم، مقاومت ایشون هم بی فایده بود چون زور من زیادتر بود.
نکات حیاتی :
مادر من اصفهانی است.
اگر در آینده جَناب م.ن این پست رو بخونه، نه تنها ناراحت نمی شه بلکه خوشحال هم می شه! و پیش رفقا پزش رو هم می ده

 ****ازاین قسمت به بعد دیگه روی اعصاب نیست ، می تونید بخونید ***************************************        


مواد لازم:
یک کیلو لوبیا چیتی
یک عدد پیاز سفید بزرگ (ریز خرد شده)
یک عدد فلفل قرمز دلمه ای بزرگ
سه حبه سیر
هفتصد و پنجاه گرم گوجه فرنگی خرد شده
یک عدد چیپولتله(فلفل هالوپینیوی دودی و خشک )
به جای اون می شه از فلفل قرمز خشک عادی و کمی پاپریکای دودی استفاده کرد
یک قاشق غذاخوری مرزنجوش خشک
یک قاشق غذاخوری زیره
یک قاشق چای خوری آویشن خشک  
دو قاشق غذاخوری سس فلفل تند (دوست ندارید به جاش دو قاشق غذاخوری سرکه )  





لوبیا توی ظرف سفالی چیز دیگه ای می شه؛ بهترین کاندید برای این کار هم آرام پز سفالی هست  

همه مواد رو آماده کنید 

و به همراه لوبیا داخل ظرف سفالی بریزید 

گوجه و ادویه ها رو هم اضافه کنید 

به مدت هفت هشت ساعت با ملایم ترین درجه پخت  بپزید . اگه دیگ سفالی ندارید، در دیگ معمولی با شعله پخش کن و روی گاز بپزید 



Comments

padideh said…
راسشو بخین همین خودمونیم که بیشتر پش سری خودمون حرف میزنیم(مخصوصا اونا که نصفشون اصفانیه و نصفیشون مالی یه جا دیگه،عینی بنده و شوما) وگرنه بقیه کاری به کارمون ندارن
Yasmean said…
سلام، من یه مشکل بزرگی دارم: چند سالیست که در اکراین/روسیه زندگی میکنم و در این مدت هر چی لوبیا چیتی یا نچیتی خریدم همه پوست کلفت و دیرپز و نپز و بدون لعاب بوده و انقدر این اتفاق تکرار شده که به کل قید خرید لوبیا را زدم. آیا راهی برای شناسایی لوبیای پوست نازک زودپز لعابدار هست؟ الان در حالی هستم که عکس این خوراک لویبایی که شما درست کردین منو به گریه میندازه
Doozel said…
از طریق چشم بعید می دونم. در صورت ناپزی ، لوبیای خام رو با کمی جوش شیرین یک شب در آب خیس کنید . اینجوری به احتمال زیاد سر عقل می یاد و به صراط مستقیم هدایت می شه