در این دوشنبه بدون گوشت واقع شده در اولین
روزهای اسفند و آخرین روزهای زمستون هات چاکلت داریم. بنده مثل کودکی که تکالیفش رو
در آخرین لحظات عصر جمعه انجام می ده، دارم آخرین دستورهای زمستونی رو پست می کنم. همچنین، ما طومار
زمستون رو این هفته و با دستور آش شیرازی در هم خواهیم پیچید و به سراغ دستورهای بهاری خواهیم رفت. اما
یکی از بهترین خاطرات زمستونی ما، هات چاکلت های آخر شب با دوستان هست. از اجرای این
سنت حسنه در بقیه نقاط ایران خبر ندارم، ولی این قضیه در تهران خیلی جدی بود.
به هرحال فقدان یه دستور خوب برای هات چاکلت
احساس می شد وچون برای حظ بردن از یه فنجان هات چاکلت گرم و غلیظ حتما هم لازم نیست خود رو محدود به زمستون کنیم، این دستور در طول سال هم قابل بهره برداری هست. در ضمن برخلاف تصورعوام ، هات چاکلت ترکیبی از شیر و
پودر کاکائو نیست و بلکه باید با شکلات تخته ای مرغوب تهیه و هوا بشه. دستور رو از
نیویورک
تایمز الهام گرفتم و اون رو به یه دستور پایه با موارد اختیاری تغییر دادم.
مواد لازم:
هشتاد و پنج گرم شکلات تخته ای مرغوب
(تلخ یا نیمه شیرین)، خرد شده
دو قاشق غذا خوری پودر
کاکائو بدون شکر
دو قاشق غذا خوری شکر (ترجیحا شکر تصفیه نشده)
یک و سه چهارم پیمانه شیر پرچرب
یک چهارم پیمانه خامه دبل( بالای سی
درصد چربی)
نوک قاشق نمک
موارد اختیاری:
یکی یا ترکیبی از مواد زیر:
یک قاشق غذا خوری پودر اسپرسو یا پودر قهوه سریع
یک فروند چوب دارچین
یک قاشق چای خوری عصاره وانیل
خامه زده
|
اگر فکر کردید، هات چاکلت با پودر کاکائو درست می شه کور خوندید! جانمایه اصلی شکلات ذوب شده مرغوب
هست و حتی در بعضی از دستورهایی که دیدم، پودر کاکائو در مواد اولیه به چشم نمی
خوره. به هرحال از شکلات مرغوب استفاده کنید. اینجا من از تراشه های شکلاتی مخصوص قنادی
استفاده کردم. در ضمن بهترین شکر، کریستال شکر
خام هست. دقت کنید که این با شکر قهوه ای متفاوت هست. دسترسی ندارید، شکر معمولی
بزنید.
|
|
همین دیگه! نکته خاصی نداره. تمام
مواد رو روی حرارت ملایم قرار بدید و هم بزنید تا جایی که به غلظت
مطلوب برسید. غلظت بهینه از نظر بنده مرزی هست که مایه پشت قاشق رو می پوشونه.
البته از این هم می شه فراتر رفت و مایه خیلی غلیظی درست کرد. شیرینی هم کم بود، شکر بیشتر اضافه کنید. محصول این دستور، زیاد شیرین نیست.
|
|
می خوام شعری در وصف این هات چاکلت بگم.
شعری تو مایه این اشعار فیس بوکی که با درزانویسی کلمات و شکوندن جمله در چند خط
حاصل می شن. هزاران هزار لایک هم می گیرن.
"ســـــــــــــــپــــــــــــا س بر
تو ...
ای باریکه ای
از
عشق قهوه ای"
|
|
برای انجام یه حرکت اهورایی، هات چاکلت رو کاملا
غلیظ کنید و در حالی که داغ هست یکی دو اسکوپ بستنی داخل اون بندازید. به این دسر
ایتالیایی می گن affogato . البته ورژن اصلی اون با اسپرسوی غلیظ و تو مایه های کافه گلاسه خودمون هست. این عکس رو در آفوگاتو فروشی شهرمون گرفتم. این
دسر در دو مدل با اسپرسو و هات چاکلت عرضه می شه ولی مدل با هات چاکلت چیز دیگه ای
هست. از عشق من به دسرهای گرم و سرد که خبر دارید.
|
Comments
راستی با فلفل تند هم باید خوب بشه
با پ ای قد پرتاب دو تا سنگ
الف سیخ تر تر از برج میلاد
یه گوجه بلوری اون بالاهاش باد
نثار پر ملات شکلات داغی
که با کارولینا ریپر میشه عالی
Chera sherahaye shoma vazn nadare ache?????
Belgian waffle, vanilla bean ice cream, salted caramel sauce
کامنت نذاشتم
ولی در هر حال از ایده های شما استفاده کردم خیلی.
خواستم یه تشکری کرده باشم یهویی
ممنون از کامنت تون.
ممکنه لطفآ دقیقتر بفرمایید کدوم یک از کامنتهام و کدوم قسمت اش رو میفرمایید ؟
اگر هم همه اونها رو بی وزن می یابید (گفتید: شعرها!), لطفا باتری ترازو تون رو چک کنید.
باز هم ممنون. سالم و سرفراز باشید.
پ ن :
اگر بقیه سرورانی هم که به خودشون زحمت خوندن کامنتهای بنده رو میدن ایرادی مشابه گفته خانوم کفاشی در اونها میبینن, بر بنده منت گذاشته و اطلاع دهند, شاید نقص از باتری ترازوی خودم باشه.
سه باره ممنون!
اگه لطف کنین نمونه بدید تا متوجه ایرادهام بشم ممنون میشم .
در کامنت قبلی تون گفتید "شعرها!" بی وزنه, حالا میفرمایید "بعضی قسمتهاشون!" وزن نداره؛ این دو گفته زمین تا آسمون با هم فرق میکنه.
مطابق یکی از آمارها پیکاسو بیست هزار و صد و نود و دو تا اثر خلق کرد, اما فقط پنجاه و دوتای آنها به وی اعتبار داده و اسمش رو در ذهنها ثبت کرده.
حافظ بیرحمانه میگه: هر آنکه بی هنر افتد نظر به عیب کند.
و خیلی خیلی ممنون از اینکه یه لایک تهوع آور فیس بوکی نثار بنده نکردید, لایک صادقانه بنده نثار کامنت شما.
چه زود جا زد حریف از خالی بندیم
با هارت و پورتی پنداشت مرد جنگیم
خط سرخی رو شلوار گرم بنده
بدید و کرد خیال شمشیر جنگه
قوز پشتم گمان کرد که کمان است
خط سرخ رو آستین تیر آن است
کنار در بدید کفش پومایی
ز ترس یوزپلنگ شد متواری
@ Sara Kaffashi
خواهشا جواب بنده رو به حساب آزرده شدن نگذارد, خواهشا!
برای بنده کامنتهای قبلی شما جالب توجه تر کامنت از آخرتونه.؛ و هنوز هم امیدوارم لطف کنید و لنگی وزنی که ذکر کردید رو نشونم بدید.
ایام به کام
Nei Rang
Sheraye shoma bishtar vaghta mesrahaye yek beyt ya 2 -3 ta beyt ham vazn hastan baad chand beyt baadi ye vazn dige daran. SO dar kol adam nemitune be rahati ta akhar bekhune va bayad vazn ro adjust kone. example:سپاسی سین هایش سه فرسنگ
با پ ای قد پرتاب دو تا سنگ
الف سیخ تر تر از برج میلاد
man ta inja ba ye vazn sher ro mikhoonam (vazn ya ava nemidunam)
baad un 3 mesar akhar ro ba ye vazn shangooli dige:
یه گوجه بلوری اون بالاهاش باد
نثار پر ملات شکلات داغی
که با کارولینا ریپر میشه عالی
Albateh shayadam eshtebah mikonam amma in halat ro taghriban dar tamam sheraye shoma daram.
Lotfan narahat nashin. Khodetun esrar kardin ke be commentham edame bedam :)
ممنون بابت قبول زحمت و ارسال توضیح در مورد نقصی که دیدید, مرسی !
بنده متوجه نشدم چرا متن رو بصورت یک بیت باضافه یک نیم بیت تفکیک کردید, در حالیکه هر بیت استقلال خودش رو داره و سنجش یک بیت با مصرعی از بیت قبلی یا بعدی برایم متأسفانه قبل درک نیست.
اگه لطف کنین مایل بودم بدونم که آیا نقصی که برشمردید در اشعار زیر یا هر مثنوی دیگر هم میبینید یا نه؟
مولوی :
خلوت از اغیار باید نه ز یار
پوستین بهر دی آمد نه بهار
عقل با عقل دگر دوتا شود
نور افزون گشت و ره پیدا شود
نفس با نفس دگر خندان شود
ظلمت افزون گشت و ره پنهان شود
یار چشم تست ای مرد شکار
از خس و خاشاک او را پاک دار
هین بجاروب زبان گَردی مکن
چشم را از خس رهآوردی مکن
یار آیینست جان را در حَزَن
در رخ آیینه ای جان دم مزن
تا نپوشد روی خود را در دمت
دم فرو خوردن بباید هر دمت
کم ز خاکی؟ چونک خاکی یار یافت
از بهاری صد هزار انوار یافت
آن درختی کو شود با یار جفت
از هوای خوش ز سر تا پا شکفت
در خزان چون دید او یار خلاف
در کشید او رو و سر زیر لحاف
گفت یار بد بلا آشفتنست
چونک او آمد طریقم خفتنست
پس بخسپم باشم از اصحاب کهف
به ز دقیانوس آن محبوس لهف
یقظهشان مصروف دقیانوس بود
خوابشان سرمایهٔ ناموس بود
خواب بیداریست چون با دانشست
وای بیداری که با نادان نشست
چونک زاغان خیمه بر بهمن زدند
بلبلان پنهان شدند و تن زدند
زانک بی گلزار بلبل خامشست
غیبت خورشید بیداریکشست
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
و یا این یکی
فردوسی:
سخن هر چه گویم همه گفتهاند
بر باغ دانش همه رفتهاند
اگر بر درخت برومند جای
نیابم که از بر شدن نیست رای
کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه زو بازدارد گزند
توانم مگر پایهای ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن
کزین نامور نامهٔ شهریار
به گیتی بمانم یکی یادگار
تو این را دروغ و فسانه مدان
به رنگ فسون و بهانه مدان
ازو هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معنی برد
یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان
پراگنده در دست هر موبدی
ازو بهرهای نزد هر بخردی
یکی پهلوان بود دهقان نژاد
دلیر و بزرگ و خردمند و راد
پژوهندهٔ روزگار نخست
گذشته سخنها همه باز جست
ز هر کشوری موبدی سالخورد
بیاورد کاین نامه را یاد کرد
بپرسیدشان از کیان جهان
وزان نامداران فرخ مهان
که گیتی به آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
چه گونه سرآمد به نیک اختری
برایشان همه روز کند آوری
بگفتند پیشش یکایک مهان
سخنهای شاهان و گشت جهان
چو بشنید ازیشان سپهبد سخن
یکی نامور نافه افکند بن
چنین یادگاری شد اندر جهان
برو آفرین از کهان و مهان
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
و توضیحی کوتاه در مورد قالب شعری مثنوی :
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AB%D9%86%D9%88%DB%8C_%28%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A8_%D8%B4%D8%B9%D8%B1%29
اگر بخوام برای 5 نفر درست کنم مواد رو چند برابر کنم اقای شف ؟
این دستور برای دو لیوان هست . در نتیجه سه برابر دستور استفاده کنید بهتره
پودر چیلی دستور رو حذف کردم تا عمومی تر بشه \
خیلی ممنون بابت جوابتون. رفتم که باتری ترازوم رو چک کنم.
حالا که این رو گفتم دو تا نکته ی دیگه هم بگم. اول اینکه از زمانی که شروع کردی به شعرنویسی در کافه، از دید من داری دایم بهتر میشی و شعرهات دارن قشنگتر، خوش وزن تر و خوش قافیه تر میشن. همین فرمون رو بگیر و ادامه بده. دوم هم اینکه من این جرات تو در نوشتن شعرهات در یک محیط عمومی رو تحسین می کنم. مطالعه ی ادبی من همیشه نظم هست و زیاد نثر نمی خونم. ولی در نوشتن خرده دستی دارم و سالهاست که می نویسم. با این وجود تقریبن هرگز این جرات رو نداشتم که نوشته هامو در معرض قضاوت افرادی که نمی شناسم قرار بدم. از این جهت تو رو تحسین می کنم و برات آرزوی پیشرفت دارم.
اینرو لطفآ در نظر داشته باشین که ره سپردن در مسیری ثابت و قراردادی باعث میشه روح انعطاف, شادابی و طراوتش رو از دست بده و در مواجهه با چیزی دگرگونه و نه چندان کلیشه ای دچار سرگیجه بشه. حضورتون در کافه شمشیری نشون میده که حس چشایی پویا و سر زنده ای دارید که هنوز توان مزه مزه کردن و لذت بردن از طعم های تازه رو از دست نداده؛ بگذارید روحتون هم از این پویایی بهره مند بشه, زیاد غذای تکراری(هر چند دستپخت شف فردوسی باشه) بخوردش ندید. فردوسی, فردوسی بود؛ نازنین, باید نازنین باشه .
سالم و سرفراز باشید .